سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امروز ما انتظار فرج داریم. یعنی منتظریم که دست قدرتمند عدالت‌گستری بیاید و این غلبه‌ی ظلم و جور را که همه‌ی بشریت را تقریباً مقهور خود کرده است، بشکند و این فضای ظلم و جور را دگرگون کند و نسیم عدل را بر زندگی انسانها بوزاند، تا انسانها احساس عدالت کنند. این نیازِ همیشگی یک انسان زنده و یک انسان آگاه است؛ انسانی که سر در پیله‌ی خود نکرده باشد، به زندگی خود دل خوش نکرده باشد. انسانی که به زندگی عمومی بشر با نگاه کلان نگاه میکند، به طور طبیعی حالت انتظار دارد. این معنای انتظار است. انتظار یعنی قانع نشدن، قبول نکردن وضع موجودِ زندگی انسان و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب، که مسلّم است این وضع مطلوب با دست قدرتمند ولی خدا، حضرت حجت‌بن‌الحسن، مهدی صاحب زمان (صلوات اللَّه علیه و عجّل اللَّه فرجه و ارواحنا فداه) تحقق پیدا خواهد کرد. باید خود را به عنوان یک سرباز، به عنوان انسانی که حاضر است برای آنچنان شرائطی مجاهدت کند، آماده کنیم.
انتظار فرج معنایش این نیست که انسان بنشیند، دست به هیچ کاری نزند، هیچ اصلاحی را وجهه‌ی همت خود نکند، صرفاً دل خوش کند به اینکه ما منتظر امام زمان (علیه الصّلاة و السّلام) هستیم. اینکه انتظار نیست. انتظارِ چیست؟ انتظارِ دست قاهرِ قدرتمندِ الهیِ ملکوتی است که باید بیاید و با کمک همین انسانها سیطره‌ی ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند؛ انسانها را بنده‌ی واقعی خدا بکند. باید برای این کار آماده بود. تشکیل نظام جمهوری اسلامی یکی از مقدمات این حرکت عظیم تاریخی است. هر اقدامی در جهت استقرار عدالت، یک قدم به سمت آن هدف والاست. انتظار معنایش این است. انتظار حرکت است؛ انتظار سکون نیست؛ انتظار رها کردن و نشستن برای اینکه کار به خودی خود صورت بگیرد، نیست. انتظار حرکت است. انتظار آمادگی است. این آمادگی را باید در وجود خودمان، در محیط پیرامون خودمان حفظ کنیم. و خدای متعال نعمت داده است به مردم عزیز ما، به ملت ایران، که توانسته‌اند این قدم بزرگ را بردارند و فضای انتظار را آماده کنند. این معنای انتظار فرج است. انتظار فرج یعنی کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام زمان (علیه الصّلاة والسّلام) برای آن هدف قیام خواهد کرد، آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخی برای آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ایجاد عدل و داد، زندگی انسانی، زندگی الهی، عبودیت خدا؛ این معنای انتظار فرج است.
(مقام معظم رهبری)

ویژه نامه امام زمان(عج) - نیمه شعبان - اتحادیه البرز

در آستانه نیمه شعبان و میلاد حضرت بقیت الله (عج)، تعدادی از سوالات ساده و عامیانه (ولی بسیار مهم) را گردآوری کرده و برای مخاطبین گرامی - علی الخصوص دانش آموزان عزیز - منتشر می کنیم تا با مطالعه ی آن، شناخت بهتر و عمیقتری از حضرت مهدی(عج) پیدا نمایند.

1- علت اینکه وقتی نام مبارک حضرت و کلمه قائم می آید بلند میشویم و دست خود را بر روی سر میگذاریم چیست؟
وجود دو روایت، دلیل چنین کاری است که یکی، قول امام و دیگری، فعل امام است. امام صادق(ع) فرموده است: «فلیقم و لیطلب من الله تعجیل فرجه؛ پس بایستد و از خدا تعجیل فرج را طلب کند»(منتخب الاثر، ص641).
درباره امام رضا(ع) نقل شده است: «وضع الرضا یده علی رأسه و تواضع قائماً و دعی له بالفرج؛ امام رضا(ع) دستش را بر روی سرش قرار داد و متواضعانه ایستاد و برای فرج او دعا کرد»(منتخب الاثر، ص640).
از این دو روایت، معلوم می‌شود هنگام برده شدن نام امام زمان(ع) باید برخاست و برای حضرت دعا کرد. البته در روایت اول برخاستن را ویژه زمانی می‌داند که لقب قائم ذکر شود و فقط بلند شدن و دعا کردن را می‌رساند. اما روایت دوم، لقب خاص را نمی‌رساند، بلکه هرگاه یادی از امام شود، باید برخاست و دعا کرد و نیز علاوه بر این در روایت دوم دست روی سر نهادن نیز بیان شده است.
امام صادق(ع) سبب این کار را فرموده است: «زیرا غیبت ایشان طولانی است و چون رأفت امام به کسانی که دوستش دارند، زیاد است، هرکس او را به این لقب ـ که اشاره به دولت ایشان دارد و حسرت بر غربت ایشان را می‌رساند ـ یاد کند، امام به او نظر می‌کند و از جمله چیز‌هایی که نشان تعظیم است، برخاستن بنده هنگام نگاه کردن مولا به او است.(منتخب الاثر، ص641).
از این روایت معلوم می‌شود، برخاستن، نشان تعظیم و احترام و بزرگ شمردن امام است و در مورد روایت دوم نیز هر چند کلام امام نیست، اما برداشت راوی ـ به عنوان کسی که حاضر در مجلس است ـ همین تواضع است. راوی می‌گوید: «وتواضع قائماً» یعنی برای تواضع، امام به پا خاست. پس برای بزرگ شمردن امام و کوچک انگاشتن خود، چنین عملی انجام می‌شود.

2-چرا نام بردن اسم اصلی حضرت حرام است و فلسفه نوشتن آن به صورت (م ح م د) چیست؟
حضرت مهدی(ع) همنام با پیامبر(ص) و هم لقب با آن وجود شریف است. نام آن حضرت، محمد و لقب او ابوالقاسم است. در بعضی احادیث معتبر، تصریح به این نام در مجالس عمومی منع شده است.(ترجمه، مکیال المکارم، ج2،ص188)
پیامبر(ص) می‌فرماید: «لا یسمه باسمه ظاهراً قبل قیامه الا کافر به»؛«در آشکارا نام او را تا قبل از قیام او، جز کافر به او نمی‌برد».(مستدرک الوسایل، ج12، ص285)
امام باقر(ع) نیز فرموده است: «لا یسمی حتی یظهر امره»؛«نام او نباید برده شود تا اینکه امر (قیام) او آشکار شود».(کافی، ج1، ص525)
امام رضا(ع) نقل شده است: «لا یسمی باسمه بعد غیبة احد حتی یراه و یعلن باسمه فلیسمه کل الخلق»؛«کسی نام او را پس از غیبت او نبرد تا زمانی که او را ببیند و نامش آشکار شود و تمام مردم نام او را ببرند».(مستدرک، ج12، ص285)
امام حسن عسکری(ع) می‌فرماید: «لا یحل لاحد ان یسمیه و یکنیه بکنیته الی ان یظهر الله دولته و سلطنته»؛« برای هیچ کس حلال نیست که نام و کنیه او را ببرد تا وقتی که خدا دولت و حکومتش را آشکار سازد.(مستدرک، ج12،ص285).
بر اساس این دسته از روایات ـ که نام بردن آن حضرت تا زمان ظهور منع شده است ـ بسیاری از عالمان شیعه تصریح و تلفظ نام شریف آن حضرت را حرام دانسته‌اند. و لذا برای اینکه این نام تلفظ نشود در نوشته‌ها به صورت «م‌ح‌م‌د» می‌نویسند اگر چه نوشتن به صورت «محمد» حرام نیست.
البته برخی از عالمان شیعه (مانند خواجه نصیر طوسی) تلفظ نام اصلی را هم جایز دانسته‌اند و از زمان شیخ بهایی به بعد در این مسأله بین عالمان شیعه اختلاف نظر و رأی پدید آمد.(مکیال المکارم، ج2، ص190).
گروهی از عالمان شیعه(مانند شیخ مفید، شیخ صدوق، علامه طبرسی، محقق داماد، مرحوم مجلسی و محدث نوری و …) به زبان آوردن نام اصلی حضرت را حرام دانسته‌اند.
گروه دیگر از عالمان شیعه (مانند شیخ انصاری و شیخ حر عاملی و …) ذکر نام اصلی حضرت مهدی(ع) را حرام ندانسته و روایات منع را مربوط به زمان غیبت صغری می‌دانند که جان آن حضرت از طرف حکومت وقت در خطر بوده‌است. این گروه در تایید نظر خود، روایات و زیارات را که نام اصلی حضرت مهدی(ع) تصریح شده است ذکر می‌کنند:
شیخ صدوق از زبان یکی از یاران امام حسن عسکری(ع) نقل می‌کند: «ان ابا محمد بعث الی بعض من سماه لی بشاة مذبوحه و قال هذه عقیقة ابنی محمد»؛«امام برای یکی از کسانی که نامش را برای من ذکر کرد گوسفند سر بریده‌ای فرستاد و فرمود این عقیقه فرزندم محمد است»(کمال الدین ج2، ص334).
از آنجا که بیشتر «روایات منع» نام بردن را تا زمان ظهور ممنوع شمرده‌اند؛ لذا بسیاری از عالمان شیعه ذکر و تلفظ نام شریف حضرت مهدی(ع) را سزاوار نمی‌دانند و می‌فرمایند: بهتر است تصریح به نام اصلی آن وجود شریف نشود».
برخی نیز معتقدند: حرمت ذکر نام حضرت در جایی است که مخالفان و دشمنان اهل بی و امام زمان(ع) حضور دارند.
گفتنی است تلفظ نام و کنیه مخصوص حضرت مهدی(ع) در این موارد بدون اشکال است   
الف:در نوشته‌ها: حتی کسانی که ذکر نام محمد را حرام می‌دانند، نوشتن آن در کتاب‌ها را حرام ندانسته‌اند.
ب: به صورت اشاره و رمز: می‌توان گفت نام آن حضرت مانند نام رسول خدا و کنیه او مانند کنیه رسول خدا است و نیز می‌توان به صورت رمز ـ م ح م د ـ تلفظ نمود.
پ: در دعا و مناجات در غیر مجالس عمومی؛
ت: ذکر نام آن حضرت به صورت پنهانی و در قلب ادامه مطلب...


تاریخ : چهارشنبه 93/3/21 | 5:50 عصر | نویسنده : نجات غریق | نظر

15-درس خواندن بهتر است یا کار فرهنگی برای رضایت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام دادن؟
عمل به وظایف و دستورهای اسلامی باید جامع باشد. اگر فردی بخواهد فقط به یک جنبه بپردازد و از سایر تکالیف غافل باشد، انسانی تک بعدی و قطعاً‌ کارش ناقص است. مثلاً برخی افراد مریض (تالاسمی) فقط قسمتی از بدنشان رشد می کند و این عیب محسوب می شود. احکام اسلامی و وظایف انسان ها مانند یک پیکر است. قرار نیست انسان تنها به قسمت خاصی از پیکر بپردازد و از قسمت های دیگر غافل بماند. قطعاً امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خوب درس خواندن را می پسندد و همه ما وظیفه داریم برای او کاری انجام دهیم. اگر تزاحمی صورت گرفت، وظیفه، عمل کردن به مهم ترین کار است. اگر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یار با سواد و دانشمند و متفکر داشته باشد، بهتر است از این که یار او بی سواد و جاهل باشد.
بنابراین، اولین و مهم ترین وظیفة دانش آموزان،‌ خوب درس خواندن است تا بتوانند با آموختن و رشد و شکوفایی، بهترین روش خدمت به امام عجل الله تعالی فرجه الشریف را تشخیص بدهند؛ اما در کنار آن باید از مسئولیت های مهمی که در قبال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر عهده دارند نیز غفلت نورزند. دانش آموزان می توانند با برنامه ریزی و حذف کارهای غیر ضروری و زاید به خوبی هم درس بخوانند و هم وظایفی را که در قبال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دارند به نحو احسن انجام دهند.

16-آیا داستان جزیره خضراء واقعیت دارد ؟
اصل این قضیه به دو حکایت باز می‌گردد که در بحار الانوار ج53، ص213، و ج52، ص159 چاپ اسلامیه آمده است.
الف. حکایت اول از کمال الدین، احمد بن محمد یحیی انباری است که در سال 543 هجری(حدود 900 سال قبل) نقل شده است.(این حکایت را ناشر بحار الانوار از محدث نوری در جنة المأوی نقل و به بحار الانوار اضافه می‌کند).
ب. حکایت دوم را علی بن فاضل مازندرانی در سال 699 هجری قمری(700 سال پیش) نقل کرده است.
نکات مشترک دو حکایت:
1. محل سکونت امام زمان(ع) و فرزندان آن حضرت در جزیره‌ای در میان دریاست.
2. امام زمان(ع) اکنون همسر و فرزند دارد.
3. جزیره‌ای که امام زمان(ع) در آن است، بسیار خوش آب و هوا و سرسبز بوده و در نقاط دیگر دنیا نظیر ندارد.
4. در آن جزیره می‌توان امام زمان(ع) را دید.
5. نظم اجتماعی، رفاه و کیفیت سلوک مردم در آن جزیره بسیار عالی است.
6. ناقلان هر دو داستان(انباری و فاضل مازندرانی) ناشناخته و مجهول هستند.
نظرات راجع به این دو حکایت:
1. گروه اندک بر این عقیده‌اند که داستان واقعی است.
2. برخی از کسانی که اصل داستان را پذیرفته‌اند آن را با مثلث برمودا نیز تطبیق داده‌اند.(ر.ک ناجی نجرا، جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه علی اکبر مهدی پور؛ سید جعفر رفیعی، جزیره خضراء)
3. پژوهشکران سترگی چون جعفر کاشف الغطاء، آقا بزرگ تهرانی، علامه شوشتری، جعف مرتضی عاملی، محمد باقر بهبودی و … بر این عقیده‌اند که داستان جزیره خضرائ واقعیت ندارد و بر دو حکایتی که اصل داستان را پایه گدذاری کرده‌اند، اشکالات متعدد سندی ، تاریخی و متنی وارد است و آن دو نقل را کاملا از درجه اعتبار ساقط نموده‌اند.
اینک به اختصار به ذکر برخی از مشکلات که به هر یک از این دو حکایت وارد شده است، به صورت جداگانه می‌پردازیم:

الف. حکایت علی بن فاضل مازندرانی:
ـ اشکالات سندی:
1. مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار تصریح کرده که این حکایت را در کتاب‌های معتبر نیافته و به همین علت آن را به صورت مستقل در بابی جداگانه نقل می‌کند(بحار الانوار، چاپ اسلامیه، ج52، ص169)
2. هیچ یک از علما و بزرگان معاصر علی بن فاضل مازندرانی، هم چون علامه حلی و ابن داوود اسمی از او و داستانش به میان نیاورده‌اند. از این رو، این قضیه از چند حال خارج نیست: یا معاصران وی داستان او را دروغ و باطل تلقی کرده‌اند، یا اصلا چنین داستانی را نشنیده‌اند و یا اینکه این داستان در زمان‌های بعد از آنها ساخته شده است.
3. در میان منابع موجود، کهن‌ترین مأخذی که برای این داستان به چشم می‌خورد کتاب مجالس المؤمنین نوشته قاضی نورالله شوشتری است که در سال 1019 هجری قمری به شهادت رسیده است. این در حالی است که داستان جزیره خضرائ مربوط به سال 699 هجری است.(جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء، افسانه یا واقعیت، ص190).(یعنی این کتاب، حدود 300 سال بعد نوشته شده است).
بر این حکایت از نظر سندی اشکالات دیگری نیز وارد است که علاقمندان می‌توانند به منابعی که در پایان معرفی می‌گردد مراجعه کنند. ما در اینجا به دلیل اختصار، به همین مقدار بسنده می‌کنیم.

ـ اشکالات متنی:
در داستان علی بن فاضل، به مطالبی اشاره شده که با مسلمات دینی سازگاری ندارد و روایات بسیاری بر خلاف آن مطالب آمده است از جمله در متن روایات آمده که فاضل مازندرانی از شخصی به نام سید شمس الدین می‌پرسد: چرا در میان برخی آیات قرآن کریم ارتباط منطقی وجود ندارد/ سید شمس الدین پاسخ می‌دهد: این قرآنی است که خلیفه اول(ابوبکر) جمع آوری کرده و بعضی آیات آن را حذف نموده است. او قرآن امام علی(ع) را نپذیرفت؛ به همین دلیل بعضی از آیات آن با هم سازگاری ندارد.
همانگونه که مشاهده می‌شود، اگر کسی این بخش از حکایت را قبول کند، به تحریف قرآن کریم معتقد شده است. این مطلب به اجماع شیعه و سنی و به موجب تصریح آیه « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛«البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را پاسبانی خواهمی نمود»(حجر، 9) باطل و مردود است. از اینها گذشته اهتمام و توجه زیاد مسلمانان به نوشتن و حفظ قرآن و تعدد نسخه‌ها و شیوع آن در بین مسلمانان، از زمان پیامبر(ص) و زیر نظر مستقیم آن حضرت تا حدی بود که تبدیل و تحریف آن، از امور ناشدنی و ممتنع به به شمار می‌آید.
به علاوه چگونه می‌توان پذیرفت که عموم شیعیان در رنج و سختی و تحت فشار ظلم و ستم باشند ولی حضرت (و فرزندان او، بر فرض اینکه فرزند داشته باشد) در جزیره‌ای خوش آب و هوا، در آسایش زندگی کنند. این بر خلاف سیره اهل بیت است.

ب. حکایت انباری:
ـ اشکالات سندی:
داستان انباری فاقد هر گونه استناد است. چون صاحب کتاب التعازی خود، آن را نقل نکرده است؛ بلکه استنساخ کننده نامعلومی آن را در پایان کتاب التعازی افزوده که از اساس معلوم نیست این خبر را از کجا و از چه کسی شنیده است.
همچنین اشخاص مذکور در سند، شناخته شده نیستند و در کتاب‌‌های رجالی شیعه ذکری از آنان به میان نیامده است و شخصی هم که خبر را نقل کرده مجهول است. فقط بیان شده که شخصی مسیحی بوده است.

ـ اشکالات متنی:
از متن حکایت این طور استفاده می‌گردد که تاجری مسیحی با تعدادی یهودی و اهل سنت به زیارت نایب صاحب الامر(ع) مشرف می‌شوند. چگونه ممکن است صدها مسلمان شیعه و عالم با تقوا و عاشق امام زمان(ع) به چنین افتخاری نرسند ولی این جماعت چنین سعادتی داشته باشند؟
نکته دیگر این که در متن داستان، از شهر‌هایی نام برده شده که در منابع جغرافیایی معتبر و کهن مانند معجم البلدان و یاقت حموی، اصلا نامی از آن‌ها برده نشده است. حال در صورتی که در این دو منبع اسامی روستا‌های دور افتاده هم از قلم نیفتاده، چگونه ممکن است از جزیره‌ای با این عظمت ذکری به میان نیامده باشد.
نکته آخر این که در متن حکایت آمده که فرزند امام زمان(ع) از یهود و نصارا جزیه گرفت، ولی اموال اهل سنت را مصادره کرد.
علاقه‌مندان می‌توانند برای مطالعه بیشتر به کتاب‌ها و منابعی که در ذیل معرفی می‌گرددع مراجعه کنند:
1. علامه شوشتری، جعفر مرتضی عاملی، ابراهیم امینی، جزیره خضراء افسانه یا واقعیت، ترجمه ابوالفضل طریقه‌دار.
2. غلامرضا نظری، جزیره خضراء، تحریفی در تاریخ شیعه.
3. سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء در ترازوی نقد، ترجمه سپهری.
4. مجتبی کلباسی، «بررسی افسانه جزیره خضراء»، فصلنامه انتظار، شماره‌های یک تا چهار

17-آیا مثلث برمودا همان جزیره خضراء است ؟
درباره‌ این مسأله به نکاتی توجه داده می‌شود:
1. در شمال غربی اقیانوس(نزدیک قاره آمریکا) جزایر کوچکی (حدود 360 جزیره که 20 جزیره آن مسکونی است) وجود دارد این جزایر به برمودا معروف هستند. برمودا نام یکی از جزایر بزرگ آن مجموعه است.
2. مثلث برمودا به منطقه‌ای مثلث شکل می‌گویند که یک راس آن، جزیره‌ برمودا(33 درجه شمالی و 64 درجه غربی) است. و یک راس آن بندر میامی در ساحل شرقی ایالت فلوریدا از مهم‌ترین بنادر ایالات متحده است. راس دیگر آن نیز سن خوان(سن ژاون) پایتخت پورتوریکو یکی از جزایر بزرگ دریای کارائیب است که در شرق کشور دومینیکن قرار دارد.
3. از آنچه در بالا گفتیم وجود محلی به نام جزیره برمودا و ناحیه‌ای به نام مثلث برمودا ثابت می‌شود. این جزایر از لحاظ جغرافیایی، محل مشخصی دارد و در نقشه‌ها ثبت شده است.
4. اصل نکته درباره این جزیره و مثلث برمودا اخباری است که مخابره و ثبت شده است. در حدود 1355 ش یعنی دو سال قبل از انقلاب اسلامی در ایران در تمام مطبوعات و رادیوها اخباری عجیب و غریب از حوادث دردناک و اسرارآمیز از این جزیره و منطقه نوشته و اعلام شد و به تبع آن در مجلات داخلی ایران نیز چیزهایی ترجمه و بیان گردید. اما اینک دیگر از آن خبر‌ها نیست و در سال‌های اخیر دیگر از چنین حادثه‌هایی سخن گفته نمی‌شود در حالی که با گسترش ارتباطات باید اخبار بیشتر و دقیق تر از گذشته ارائه شود.
5. بعضی درباره پخش گسترده این اخبار استدلال کرده‌اند که چون کشور کوبا رابطه خوبی با شوروی سابق داشت و از طرفی نزدیک بودن آن به ایالات متحده آمریکا خطر جدی برای آمریکا محسوب می‌شد و می‌توانست جایی برای نصب ابزار جاسوسی و جنگی و در واقع پایگاهی برای شوروی در نزدیکی آن کشور باشد، لذا آمریکا به این فکر افتاد که در نزدیکی کوبا(مثلث برمودا) با شایعه کردن این اخبار، منطقه خطرناک و نا امنی ایجاد کند و در آنجا پایگاهی بسازد که کوبا را از نزدیک زیر نظر بگیرد و اگر کسی خواست نزدیک شود، او را از بین برده و آن را به نیروهای اسرار آمیز منتسب سازد.
بنابراین اخبار مخابره شده همه جنبه سیاسی و امنیتی داشته و در واقع ساختگی بوده است. البته امکان دارد برای واقعی جلوه کردن، چند هواپیما و کشتی را نیز از بین برده باشند. زیرا از آن جنایتکاران چنین چیز‌هایی بعید نیست.
6. متاسفانه بعضی با شنیدن این اتفاقات و مشخصات ادعا کردند یا احتمال دادند که آن منطقه همان جزیره خضراء و محل زندگی اهل بیت امام زمان است در حالی که این احتمالی بیش نبوده و عقیده‌ای شخصی است که ابراز گردیده است. و می‌تواند نشان کج سلیقگی افراد باشد. زیرا وقتی اخبار درد‌آور و غم انگیز کشته شدن عده‌ای افراد بی گناه که بعضا راه را گم کرده‌اند یا سوار بر کشتی تجاری بوده‌اند دنیا را گرفت (بر فرض واقعیت داشتن این جریان‌ها) و همه متاسف و ناراحتند و اظهار همدردی می‌کنند معلوم است کسی که بلند شود و ادعا کند که آنجا جزیره امام است و حضرت و یارانش چنین کار‌هایی را انجام داده‌اند از روی ناآگاهی است! به راستی این ادعا به شنوندگان و خوانندگان چه پیامی را القا می‌کند؟ آیا جز این است که به خشونت طلبی و خونریزی دین اسلام و پیشوایان دین تاکید می‌کنند.
7. وقتی از مدعیان وجود جزیره خضرائ می‌پرسند چرا تا به حال آن را کسی روی کره زمین ندیده است؟ می‌گویند از قدرت خدا دور نیست که آن را به حالت معجزه آسا و خارق العاده از چشم‌ها دور کند و کسی آن را نبیند.
باید از این‌ها پرسید اگر خدا چنین کاری می‌کند، پس چه لزومی برای نابود‌سازی هواپیما‌ها و کشتی‌ها در آن منطقه هست و چرا باید این افراد بی گناه کشته شوند در حالی که می‌شود آنجا را نبینند و رد شوند؟ در حالی که آنچه در حدیث جزیره خضراء آمده(بنا به صحت آن) اشاره به کشته شدن دشمنان دارد. آیا کسی که راه را گم کرده و اتفاقا به انجا رسیده دشمن و مستوجب قتل است؟ آیا ارائه چنین تصویری از اسلام و امام صحیح است؟

نتیجه
یکم: مثلث برمودا وجود دارد، اما اخبار نقل شده درباره‌ آن ساختگی و برای مقاصد سیاسی بوده است.
دوم: تطبیق آن بر جزیره خضراء ادعایی شخصی است و فقط توسط یک فرد ناشناخته به نام ناجی النجار ابراز گردیده است. به نوشته خود او فقط به خاطر تشابهاتی که بین جریان جزیره خضراء و اتفاقات نقل شده درباره مثلث برمودا وجود داشته به این نتیجه گیری رسیده است و طبیعی است که چنین نتیجه گیری، ارزش علمی ندارد.
سوم: پذیرش چنین چیزی، خدشه دار کردن چهره دین و خشن و خطرناک جلوه دادن امام رحمت و رأفت است که با قوانین مسلم دین سازگاری ندارد.

ویژه نامه امام زمان(عج) - نیمه شعبان - اتحادیه البرز


18-توضیحی در رابطه با مسجد مقدس جمکران و نحوه ساخت آن و کتابی معرفی نمایید.
شیخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمی معاصر صدوق در تاریخ قم نقل کرده از کتاب «مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین» از مصنفات شیخ ابی جعفر محمد بن بابویه قمی به این عبارت رد باب بنای مسجد جمکران از قول حضرت امام محمد مهدی(ع) که سبب بنای مسجد مقدس جمکران و عمارت آن به قوم امام(ع) این بوده است که شیخ عفیف صالح حسن بن مثله جمکرانی می‌‌گوید که : من شب سه شنبه هفدهم ماه مبارک رمضان سال 393 هـ . ق(یا 373 هـ .ق) در سرای خود خفته بودم که ناگاه جماعتی مردم به در سرای من امدند، نصفی از شب گذشته بود؛ مرا بیدار کردند و گفتند: «برخیز! و طلب امام محمد مهدی صاحب الزمان(ع) را اجابت کن که تو را می‌خواند».
حسن گفت: من برخواستم به هم بر آمدمو آماده شدم. گفتم:«بگذارید تا پیراهنم بپوشم».
آواز آمد که: «هو ما کان قمیصک». پیراهن به بر مکن که از تونیست!
دست فرا کردم و سراویل خود را برگرفتن. آواز آمد که:«لیس ذلک منک، فخذ سراویلک». یعنی آن سراویل که برگفتی از تو نیست، از آن خو برگیر!
آن را انداختم و از خود برگرفتم و در پوشیدم و طلب کلید در سرای آمدم. آواز آمد که: «الباب مفتوح».
چون به در سرای آمدم، جماعتی بزرگان را دیدم، سلام کردم، جواب دادند و ترحیب کردند.(مرحبا گفتند) مرا بیاوردند تا بدان جایگاه که اکنون مسجد است؛ چون نیک بنگریدم، تختی دیدم نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالش‌های نیکو نهاده و جوانی سی ساله بر آن تخت تکیه بر چهار بالش کرده و پیری پیش او نشسته و کتابی در دست گرفته و بر آن می‌خواند و فزون از شصت مرد بر این زمین بر گرد او نماز می‌کنند. بعضی جامه‌های سفید و بعضی جامه‌های سبز داشتند و آن پیر حضرت خضر بود.
پس آن پیر مرا نشاند و حضرت امام(ع) مرا به نام خود خواند و گفت: «برو و حسن مسلم را بگو که تو چند سال است که عمارت این زمین می‌کنی و می کاری و ما خراب می‌کنیم و پنج سال است که زراعت می‌کنی و امسال دیگر باره باز گرفتن و عمارتش می‌کنی، رخصت نیست که تو در این زمینع دیگر باره زراعت کنی. باید هر انتفاع که از این زمین برگرفته‌ای، رد کنی تا بدین موضع مسجد بنا کنند و بگو این حسن مسلم را که این زمین شریفی است و حق تعالی این زمین را از زمین‌های دیگر برگزیده است و شریف کرده و تو با زمین خود گرفتنی و دو پسر جوان، خدای عزوجل از تو باز ستد و تو تنبیه نشدی و اگر نه چنین کنی آزار وی به تو رسد، آنچه تو آگاه نباشی».
حسن مثله گفت: «یا سیدی و مولای! مرا در این نشانی باید که جماعت سخن بی نشان و حجت نشنوند و قول مرا مصدق ندارند».
گفت «انا سنعلم هناک». علامت ما اینجا بکنیم تا تصدیق قول تو باشد تو برو و رسالت ما بگذار.
به نزدیک سید ابولاحسن رو و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را حاضر کند و انتفاع چند ساله که گرفته است، از او طلب کند و بستاند و به دیگران دهد تا بنای مسجد نهند و باقی وجوه از رهق به ناحیه اردهال که ملک ما است بیارد و مسجد را تمام کند و یک نیمه رهق را وقف کردیم بر این مسجد که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد بکنند.
حسن مثله جمکرانی گفت: من چون این سخن بشنیدم گفتم با خویشتن که: «گویا این موضع است که تو می‌پنداری. «انما هذا المسجد للامام صاحب الزمان». و اشارت بدان جوان کردم در چهار بالش نشسته بود.
پس آن جوان به من اشارت کرد که «برو!» من بیامدم چون پاره‌ای راه بیامدم، دیگر باره مرا باز خواندند و گفتند: «بزی در گله جعفر کاشانی راعی است، باید آن بز را بخری، اگر مردم ده بها نهند بخر و اگر نه، تو از خاصه خود بدهی و آن بز را بیاوری و بدین موضع بکشی فردا شب.
آنگاه روز هجدهم ماه مبارک رمضان آن بز را بر بیماران و کسی که علتی داشته باشد سخت، انفاق کنی حق تعالی همه را شفا دهد و بز ابلق است و مویهای بسیار دارد و هفت علامت دارد: سه بر جچانبی و چهار بر جانبی کذو الدرهم سیاه و سفید همچون درمها».
رفتم، مرا دیگر باره بازگردانید و گفت: «هفتاد روز یا هفت روز ما اینجاییم». اگر بر هفت روز حمل کنی دلیل کند بر شب قدر که بیست و سوم است و اگر بر هفتاد حمل کنی، شب بیست و پنجم ذی القعده بود و روز بزرگوار است.
پس حسن مثله گفت: بیامدم تا خانه و همه شب در آن اندیشه بودم تا صبح اثر کرد. فرض بگزاردم و نزدیک علی المنذر آمدم آن احوال با وی بگفتم. او با من بیامد. رفتم بدان جایگاه که مرا شب برده بودند. پس گفت «بالله!» نشان و علامتی که امام(ع) مرا گفت، یکی این است که زنجیر‌ها و میخ‌ها اینجا ظاهر است.
پس به نزدیک سید ابولاحسن الرضا شدیم، چون به در سرای وی رسیدم، خدم و حشم وی را دیدم که مرا گفتند: «از سحر گاه سید ابوالحسن در انتظار تو است، تو از جمکرانی؟»
گفتم: «بلی»
من در حال به درون رفتم و سلام و خدمت کردم، جواب نیکو داد و اعزاز کرد مرا به تمکین نشاند و پیش از آنکه من حدیث کنم مرا گفت: ای حسن مثله! من خفته بودم در خواب، شخصی مرا گفت: «حسن مثله نام، مردی از جمکران پیش تو اید بامداد، باید از آنچه گوید سخن او را مصدق داری و بر قول او اعتماد کنی که سخن او سخن ما است. باید که قول او را رد نگردادنی». از خواب بیدار شدم. تا این ساعت منتظر تو بودم.
حسن مثله احوال را به شرح با وی بگفت. در حال فرمود تا اسب‌ها را زین برنهادند و بیرون آودند و سوار شدند. چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر راعی، گله بر کنار راه داشت. حسن مثله در میان گله رفت و آن بز، از پس همه گوسفندان می‌آمد، پیش حسن مثله دوید و او آن بز را گرفت که به وی دهد و بز را بیاورد. جعفر راعی سوگند یاد کرد که من هرگز این بز را ندیده‌ام و در گله من نبوده است، الا امروز که می‌بینم و هر چند که می‌خواهم این بز را بگیرم میسر نمی‌شود و اکنون که پیش آمد.
پس بزط را همچنان که سید فرموده بود در آن جایگاه آوردند و بکشتند و سید بو الحسن الرضا بدین موضوع آمدند و حسن مسلم را حاضر کردند و انتفاع از او بستند و وجوه رهق را بیاوردند و مسجد جمکران را به چوب پوشانیدند و سید بو الحسن الرضا زنجریها و میخ‌ها را به قم برد و در سرای خود گذاشت. همه بیماران و صاحب علتان می‌رفتند و خود را به زنجیر می‌مالیدند، خدای تعالی شفای عاجل می‌داد و خوش می‌شدند.
ابوالحسن محمد بن حیدر گوید که: به استفاضه شنیدم که :«سید ابوالحسن الرضا مدفون است در موسویان به شهر قم و بعد از آن فرزندی از آن وی را بیماری نازل شد و وی در خانه شد و سر صندوق را برداشتند زنجیرها و میخ‌ها را نیافتند.
این مختصری از احوال آن موضع شریف که شرح داده شد.

19-لطفا توضیحی کامل در مورد ظهور حضرت مسیح بدهید
20- ایشان دقیقا همزمان با حضرت مهدی ظهور میکنند؟
21- هر یک وظایف جداگانه ای دارند؟
22-مقام کدامیک بالاتر است؟

در روایات آمده است این که حضرت عیسى(ع) پشت سر امام زمان(ع) نماز مى‏خواند و با آن حضرت بیعت مى‏کند. مثلاً از امیرالمؤمنین روایت است که: «… حضرت مهدى داخل بیت‏المقدس مى‏شود و نمازجماعت به امامت او برگزار مى‏شود پس در یک روز جمعه که نمازجمعه در آن برقرار شده حضرت عیسى(ع) از آسمان نازل مى‏شود در حالى که خوش صورت و زیباست، شبیه‏ترین بندگان خداى عز وجل به ابراهیم خلیل الرحمان(ع) است. در این حال حضرت مهدى(عج) به طرف او برمى‏گردد و عیسى(ع) را مى‏بیند پس حضرت مهدى(عج) به عیسى(ع) مى‏گوید اى پسر بتول (مریم) امامت مردم کن در نماز، عیسى مى‏گوید براى شما امامت نماز برقرار داده شده است، پس حضرت مهدى(عج) جلو مى‏ایستد و امامت مردم مى‏کند و عیسى پشت سرش مى‏ایستد و با حضرت مهدى(عج) بیعت مى‏کند و…». از طرف دیگر در جاى خود ثابت شده است که مقام امامت از مقام نبوت برتر است و ائمه اطهار(ع) مقامى فراتر از دیگر انبیاء (غیر از پیامبر خاتم«ص») دارند. در روایتى از امام صادق(ع) وارد شده است که فرمود هیچ پیامبرى نیامده و مبعوث نشده مگر به معرفت ما ائمه و تفضیل و برترى دادن ما به غیر ما.

23-آیا نام امام مهدی در قرآن آمده است؟
خیر نام ایشان در قرآن نیامده است؛ علت این را ما نمی‌دانیم. البته برخی از بزرگان گفته‌اند شاید یکی از علت‌ها این باشد که اگر نام حضرت در قرآن ذکر می‌شد، دشمنان قرآن را تحریف کرده‌ و تغییر می‌دادند و ما دیگر نمی‌توانستیم به درستی از قرآن استفاده کنیم. خداوند برای آنکه قرآن دچار دست‌کاری و تغییر نشود، نام ائمه(ع) را در قرآن ذکر نکرد. البته آیات متعددی از قرآن مربوط به امام زمان(ع) است؛ از جمله آیه 105 سوره انبیاء، آیه 55 سوره نور و آیه 33 سوره توبه

24- من از چند نفر از افراد برجسته شنیده ام که 70% پیروان حضرت مهدی از مسیحیان خواهند بود.آیا این صحیح است؟
25- بسیار گفته می شود که حضرت مهدی با شمشیر و برای خونخواهی آمده و خونهای زیادی ریخته خواهد شد آیا ساختن چنین تصویری خشن از حضرت مهدی درست است؟(در ضمن آیا ایشان در قرن 21 با شمشیر خواهند آمد!)
26- ایشان پس از ظهور با کدام ابزار و چگونه در برابر قدرتمندان جهان با آن همه سلاح و تجهیزات پیشرفته خواهند ایستاد؟در ضمن آیا ایشان فقط با ظالمان جهان خواهند جنگید و باظالمان داخلی و وطنی کاری نخواهند داشت؟به امید تعجیل در فرج.


حضرت حجت علیه السلام پس از ظهور مردم را به راه صحیح و روش استوار و دین حق و عدالت دعوت می کند قرآن واقعی را به مردم عرضه می کند و به فرامین قرآن عمل می کند همه را به این حق یعنی اسلام، و دوری از گناه و ظلم دعوت می کند و سیره و روش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را روش خود قرار می دهد و تکالیف الهی و شریعت اسلام عمل می کند. پس هر کسی این حق را بپذیرد و با او بیعت کند و تکالیف اسلام را عمل کند زیر لوای اوست و مورد محبت حضرت است و اِلا مورد غضب حضرت و از دشمنان او خواهد بود. و امام زمان علیه السلام به هیچ ستمکاری هیچ ارفاقی نمی کند چرا که راه حق و حقیقت را بیان نموده و فرد ستمکار است که دستور حضرت که فرمان و امر خداوند متعال است را زیر پا گذاشت.
امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه “هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون” می فرمایند: به خدا سوگند هنوز تاویل آن نازل نشده، وقتی قائم ان شاء الله بپاخیزد، پس چون خروج کند هیچ کافر یا مشرکی باقی نماند مگر اینکه از خروج حضرت ناراحت باشد حتی اینکه اگر کافر یا مشرکی در دل سنگ باشد آن سنگ خواهد گفت: ای مومن در دل من کافر یا مشرکی هست او را بکش پس خداوند او را کنار می زند و مومن او را می کشد.(مکیال المکارم، ص174)
معاویه ابن الدهنی می گوید: از امام صادق علیه السلام در مورد آیه”یعرف المجرمون بسیماهم فیؤخذ بالنواصی و الاقدام” سوال کردم. حضرت فرمودند: ای معاویه در این باره چه می گویند؟ گفتم: فکر می کنم که خداوند متعال در قیامت مجرمین را به چهره هایشان می شناساند پس او می شود، از پیشانی و پاهاشان آنان را می گیرند و به آتش می افکنند.
حضرت فرمودند: چگونه خداوند جبار بارک و تعالی نیاز دارد به شناختن خلایقی که آنها را آفریده؟ گفتم فدایت شود پس معنای آن چیست؟ فرمودند هر گاه قائم ما بپاخیزد خداوند شناخت چهره ها را به آن حضرت عطا فرماید. پس امر می کند کافران را با پیشانیهایشان و قدمهایشان بگیرند و از دم شمشیر بگذرانند.
عّیاشی به سند خود از ابن بکیر روایت می کند که گفت:
از حضرت ابوالحسن علیه السلام تفسر آیه:”ولد أشکم من فی السّموات و الارض طوعا و کرها” را پرسیدم، فرمودند: درباره قائم علیه السلام نازل شده، هنگامی که علیه یهود و نصاری و صائبین و زنادقه و مرتدها و کنار در شرق و غرب زمین قیام می کند و اسلام را به آنها پیشنهاد می کند هر کس با رضایت قلبی مسلمان شود، او را دستور می دهد که نماز بخواند و زکات بدهد و آنچه بر هر مسلمانان و واجب است را انجام دهد، و هر کس مسلمان نشد، گردنش را می زند تا اینکه در شرق و مغرب زمین یک نفر غیر موحد باقی نماند.
آنچه که از روایات فهمیده می شود آن است که امام عصر علیه السلام بعد از عرضه اسلام و دعوت به حق و حقیقت و هدایت مردم و بعد از آنکه حجت بر ایشان تمام می شود، با شمشیر با ایشان روبرو می شود، و کفار و دشمنانشان را به هلاکت می رسانند تا آنکه زمین از لوث وجودشان پاک شود. و همه جا را پاکی وحدانیت فرا گیرد.
در ضمن از آنجا که امام زمان عجل الله تعالی فرجه حجت خداوند در عصر خود می باشد مى بایست با دشمنان از راه معمول زمان مبارزه کند چرا که باید حجت خدا سرآمد هر روزگار و نماد عظمت خالق در برابر مخلوق ضعیف و ناچیز باشد؛ از این رو بعید نیست که در ابتداى کار جنگ ها با استفاده از تکنولوژى هاى فوق برتر امروزى بوده و سلاحهاى دشمن بدین وسیله خنثى گردد و دشمنى که هرگز عدالت را تجربه نکرده است فاقد هر گونه ابزار غیر منصفانه گردد و آنگاه فرمان مبارزه برابر ـ شمشیر در برابر شمشیر ـ جارى شود.

 27-چگونگی به شهادت رسیدن امام زمان (عج) را بنویسید .
در مورد پایان زندگی حضرت به درستی نمی توان سخن گفت. روایتی که در آن سخن از شهادت حضرت به دست یک زن به میان آمده، هم ضعف سند دارد و هم اضطراب در متن و هم اینکه در متون شیعه وارد نشده است. برخی به سخن امام حسن مجتبی(ع) (که فرمود: نیست از ما ائمه مگر اینکه یا مسموم می شود یا مقتول)، استناد کرده و گفته اند: حضرت در نهایت به شهادت می رسد؛ ولی کیفیت آن روشن نیست: در برخی روایات نیز سخن از رحلت آمده است. در توجیه روایت امام حسن(ع) گفته شده است: این روایت می تواند مربوط به زمان حاکمیت بنی امیه و بنی عباس باشد که به ائمه(ع) سخت می گرفتند. بنا بر این نمی توان به روشنی در این باره اظهار نظر کرد.




تاریخ : پنج شنبه 93/3/1 | 1:0 صبح | نویسنده : نجات غریق | نظر

بحمدالله مراسم احیاء برای دومین سال متوالی توسط اتحادیه البرز برگزار شد. حضور اون هم نوجوان و جوان در شب نیمه ماه مبارک شعبان صفای مجلس رو بیش از پیش بیشتر می کرد. تلاوت قرآن، مناجات و قرائت فرازهایی از دعای کمیل توسط حجت الاسلام فرج قاسمی، بحث و سخنرانی توسط حجت الاسلام آیت و مداحی و قرائت مناجات شعبانیه با نوای گرم و جانسوز برادر نوازنی مجلس رو خیلی آسمونی کرده بود.

احیا نیمه شعبان - اتحادیه انجمن اسلامی البرز

احیا نیمه شعبان - اتحادیه انجمن اسلامی البرز

احیا نیمه شعبان - اتحادیه انجمن اسلامی البرز

برای دیدن ما بقی عکسهای احیای نیمه شعبان اینجا را کلیک کنین.




تاریخ : سه شنبه 90/4/28 | 10:0 عصر | نویسنده : نجات غریق | نظر

احیای نیمه شعبان - اتحادیه انجمن های اسلامی البرزباتوجه به نزدیک شدن ایام نیمه شعبان و میلاد مبارک حضرت ولی عصر (عج)  اتحادیه انجمن های اسلامی استان البرز در صدد برگزاری مراسم احیای نیمه شعبان با حضور دانش آموزان و مسئولین و تمامی اقشار مردم در راستای احیای ارزش ها و تعظیم شعائر اسلامی در مسجد جامع امام صادق (ع)  است در این مراسم که با حضور مسئولین انجمن های اسلامی و آموزش و پرورش برگزار خواهد شد شاهد برنامه هایی نظیر تلاوت قرآن کریم، سخنرانی اساتید حوزوی و مداحی و مناجات مداحان اهل بیت(ع) خواهیم بود.  لازم به ذکر است که اتحادیه انجمن های اسلامی که بنیانگذار این طرح در استان بوده و برای دومین سال متوالی اقدام به برگزاری این مراسم کرده است.




تاریخ : شنبه 90/4/18 | 10:0 عصر | نویسنده : نجات غریق | نظر